برای مشاهده عکسها بر روی لوگوی 360 درجه کلیک کنید
 


 

محمود سبزی

خاطرات گریزان
چنانچه سعی در تفسیر و معنای آثار محمود سبزی داشته باشیم، آثار او را به غایت انتزاعی خواهیم یافت. اگرچه نقاشیهای سبزی آشکارا واقعی و فیگوراتیو است، اما در جهت رهایی از قیود دستوپاگیر واقعیت تلاش میکنند. برای تفسیر دقیق آثار او باید ساختار دایرهواری را رمزگشایی کرد که در آغاز واقعی به نظر میرسد اما بهطور مفهومی با انتزاع پایان میپذیرد. بدینترتیب، فحوای آثار او گسترده، جهانشمول و ماورایطبیعی مینماید. ابزار او برای خلق انتزاع بسیار زیرکانه است، چون روشی که با آن به سازماندهی و آفرینش اشکال انتزاعی میپردازد آمیزش نمادهای ناهمگون فرهنگی است که حکایات دشوار هویت و باوری متعالی را نوید میدهد. به عبارت دیگر، به همان اندازه که نمادهای بکار رفته در آثار او گذرا و وابسته به متن هستند، به همان میزان با اشاره به نشانههای اسطورهای-روایی از سطح تجارب روزمره شناخته شده فراتر میروند.

تصاویر سبزی اغلب از میان خزانههای هنری غربی و شرقی دستچین شده که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، ظاهری کاملاً ناآشنا داشته و به همین خاطر، تعجبی نیست که این طرحها به گستره نامحدود و بیانتهایی از هستی اشاره دارند. همین ویژگی بیش از هر ویژگی دیگری باعث میشود که یادآوریها و بازسازیهای آثار او غامض، و در نتیجه انتزاعی باشند.

جدیدترین اثر او با عنوان گذار نمونهای مناسب برای بحث و بررسی است. در اینجا نقاشی مینیاتوری که یک طرح انتزاعی غربی را دربرگرفته روی یکی از صفحات لغتنامه انگلیسی قرار داده شده است. این اشکال غربی و شرقی که به طور تلویحی دارای زمین ههای مجزایی هستند،

سعی در تضعیف، واسازی و فروپاشی یکدیگر دارند. رابطه میان این اشکال تنها شاید در چارچوب ارتباطی فرا زبانی یا دگردیسی و یا تنها به عنوان تصویری انتزاعی قابل درک باشد. به علاوه، متن که در آثار سبزی اغلب جزئی لاینفک محسوب میشود )و به صورت قراردادی نقش سوژه-زبان یا کلیدی معین برای تبیین و روشنسازی را ایفا میکند( نامربوط و بیمورد گشته و بنابراین، حس انتزاع را در این اثر تشدید میکند.
3
به علاوه، متون در آثار سبزی عملاً یادآور این نکته هستند که زبان به عنوان اصل به اصطلاح یکسانسازی، خود عاملی برای ایجاد انتزاع است.

توانایی زبان در ترجمان اشکال و احساسات به فرهنگهای گوناگون در اینجا اگر به کلی غیرممکن نباشد، اما در پایینترین سطح خود قرار دارد.

هنگامی که حیطههای مجزا و متمایز بدون صرفنظر کردن از ویژگیهای اصیل و تمامیت فرهنگی خود در هم میآمیزند، مصونیت بیان شده از طریق زبان و اشکال بسیار تأثیرگذار میگردد. گویی جهانهای مختلف با هم تلاقی میکنند اما هرگز با هم تلفیق و یکپارچه نمیشوند. در اینجا تفسیر دیگری شکل میگیرد. اینها آثار هنری هستند که بر اساس آثار هنری دیگری خلق شدهاند. سبزی تصاویر هنری-اسطورهای فرهنگهای بسیار ناهمگون را درهم آمیخته و به هم پیوند میزند، هرچند آنها در ظاهر جفتهای مناسبی برای هم به نظر نمیرسند. بدین ترتیب، این تقابل بینشها و تقابل تخیلات است که به دامنه وسیعی از بازنگریها منجر میشود. با تفسیر آثار سبزی میتوان نتیجه گرفت که اسطورهها سرنوشت و هستی انسان را شکل میدهند. با نگاهی به این آثار حس جهانهای گمشده که تنها به شکل نمادهایی باقی ماندهاند به بیننده دست میدهد، همچون حس معناهایی که ظاهر قابل لمس آنها مدتهاست محو و ناپدید گشته است. آنگونه که ایتالو کالوینو میگوید:

«... ما خود را با چیزی که حضور ندارد میسنجیم، آنچه که به دنیای غیرمادی پنهان تعلق دارد، چرا که تنها میتوان در مورد آن فکر کرد و آن را پنداشت یا شاید به خاطر اینکه تنها زمانی وجود داشته و دیگر نیست، متعلق به گذشته و در سرزمین مردگان دست نیافتنی است. » )برگرفته از اگر مسافری در شبی زمستانی، ۱۹۷۹ (. بنابراین، آمیزه نشانهها و نمادها در آثار سبزی راهی برای انتخاب هنر به جای زندگی یا پنهان کردن زندگی در زیر نقاب هنر است. باید از خود بپرسیم، آیا نمادهای برگزیده و روش او عنصری اساسی را پنهان نمیکنند، شاید درد و رنج جدایی را، رنجی که او با مهارت تمام در اثری بنام دگردیسی به تصویر کشیده است. این شاهکار دوران ابتدایی کار او ملغمهای از نشانههای فرهنگی است که درد و رنج خودبازسازی

انسان در جهانی نو را به تصویر میکشد. در آثار بعدی، درونمایههای ریخته شده روی بوم به اصل خود وفادار باقی میمانند. این تصاویر که قادر به همآمیزی و تلفیق با یکدیگر نیستند این پرسش را به ذهن متبادر میسازند که آیا ترس از این همآمیزش آتشین نیست که آنها را

اینگونه خونسرد و آرام در کنار هم نگهمیدارد؟ در سحطی دیگر، تفسیر آثاری همچون مأموریت موفق ) ( و مأموریت موفق ) 2( یا راهبه ها در حال توپ بازی در حقیقت به مثابه محکوم 1

ساختن بیپرده سرمایهداری، استعمار و حیلهگری مذهبی است. اما نگاه کردن به این آثار به عنوان نوعی بیان تقلیدی یا خطی اشتباه خواهد بود. آنچه به ذهن خطور میکند بیمنطقی جهانی است که عناصر کاملاً نامرتبط را به صورت تصادفی با هم مخلوط کرده و به هم درمیآمیزد، همانگونه که شاید راه و رسم کائنات چنین است.

این خاطرات و تأملات سبزی است که اغلب او را بر آن میدارد تا تصاویر برجسته گوناگونی را دستچین کند. بدین ترتیب برای مثال، تصاویر وارهول یا نقاشیهای مینیاتور دور ههای مختلف ایران نه تنها یادآور دورهها و موفقیتهای هنری گذشته هستند، بلکه نشانههای ماوراءطبیعی هویت فرهنگی را به ذهن فرامیخوانند. این نقاشیها اصولاً، بطور مستقیم یا غیرمستقیم، تداعیگر گفتمانهایی هستند درباره اینکه چگونه سرنوشت و زندگی انسان در هنر سنجیده میشود و اینکه خود تاریخ هم سازهای از خواستهای زیباییشناسانه است. پیام تمامی این همسانسازیها این است که به غیر از نقطه نظرات گوناگون، درک خالص و جامعی از واقعیت وجود ندارد. نمونه آن تصاویر مریلین مونرو است که در کنار نشانههایی از مشرقزمین، علامت دلار، شخصیتهای کارتونی والتدیسنی، همبرگرهای بسیار بزرگ، و تصاویر زیاد دیگر قرار گرفته است. تمامی این آثار یادآور آن هستند که چگونه برخی اشکال فرهنگی تنها به خاطر اینکه در فضایی متفاوت، آکنده از معانی تازه میگردند یا به این خاطر که در نتیجه نوعی میل شدید به فرهنگپذیری در یک حیطه فرهنگی با هم ارتباط برقرار میکنند، با اشکال دیگر ادغام میشوند.

تداوم خاطرهها اغلب موجب حزن و اندوه هنرمندان در تبعید میگردد، بسیار بیشتر از آنچه برای هموطنان ساکن در وطن اتفاق میافتد. سبزی یکی از هنرمندان دور از وطن است و آثار او نشانههای ماندگار ذهنی تزلزلناپذیر هستند که همواره رویای عاشقانه گذشته را تداعی میکنند.

رابطه او با وطن اختیار کردهاش درست همچون خاطرات او از وطنش اسطورهساز و اسطورهای است. نقاشیهای او ترکیبی از لایههای گوناگون زبانی و خاطرات تصویری است که از میان تودهای از تاریخ برگزیده شده و نه تنها او را وادار به نقاشی میکند بلکه افق دید ما را نسبت به تعاملات فرهنگی گسترش میدهد. جهان باستان و دنیای مدرن دست در دست یکدیگر از طریق همگونسازی تصادفی به پیش میروند.

بنابراین، آثار سبزی آثاری چندآوایی با لایههای حافظه و موسیقی متمایز هستند. و توانایی ما در تفکیک واقعیت و خیال، یا واقعیت و هنر، دربسیاری مواقع تقریباً هیچ است.

پرسش این است که نتیجه این کنارهمگذاریهای تصادفی چیست؟ اصولاً این کار به نوعی درهمشکستن یکپارچگی و اصالت زندگی و تأکید بر جریان غیرقابلپیشبینی انرژی در امتداد مرزهای زمان و مکان محسوب میشود. نتیجه کار، همانطور که در آثار برخی دیگر از هنرمندان مشاهده میشود، قرار گرفتن واقعیت و خیال در یک فضاست؛ واقعیت و اسطوره در کالبدی واحد قرار میگیرند. اما بیش از هر چیز، هنر او از جهانی سخن میگوید که در آن لایههای غیرمرتبط با هم درمیآمیزند و مواجهه با واقعیت و حقایق به ممارستی ادبی بدل میگردد. مهمتر ازهمه اینکه آثار سبزی تصاویر را از نظمی که در دل خود معنا میسازد رهایی میبخشد. این آزادی در نهایت بازی پایانناپذیر نشانه ها و نمادها ورای آنچه که بر بوم دیده میشود است.

عباس دانشوری

دی ماه ۱۳۹۳
 


نمایشگاه های گذشته