Elnaz
Farajollahi
شرقِ
بدونِ
اشاره
برای
من،
پرتره،
تنها
یک
تصویر
از
درون
ذهن
به
بیرون
نیست
.
پرترهها،
بهویژه
خویشْنگارهها،
میتوانند
همچون
آیینه
باشند.
چهره
را
چون
تكه
تكه
های
خُردِ
آیینهای
خیال
كنید
كه
هر
یك
چیزی
را
از
شما
بازمیتابد،
نشانی
از
جایی
كه
دَمی
در
آن
درنگ
كردهاید.
بگذارید
بگویم
چون
آستانهای
برای
گذار.
گاه
در
ساحلی
آرام
و
روشن
قدم
گذاشتهاید
و
گاه
در
جنگلی
خوفناك
و
سیاه
در
مقام
دختری
از
این
سرزمین،
از
تناقضهای
جامعهای
كه
در
آن
زیستهام
تأثیر
گرفتهام،
تناقض
ها
و
تقابل
هایی
كه
گاه
قالبی
قاعدهمند
گرفتهاند
و
آنچه
كردهام
تنها
آن
بوده
كه
آنها
را
در
ذهن
خویش
بازآرایی
و
احیا
كنم،
تا
متعارف
و
بدیهی
جلوه
نكنند.
همچون
پیكری
كه
در
جدال
با
بیماری،
نشانههای
مرض
را،
آنگاه
كه
در
تب
میسوزد
و
غرق
در
عرق
است،
آشكار
میكند.
گویی
بدن
در
كارِ
پالودنِ
ناپاكیها
و
رها
شدن
از
آنهاست
پیش
از
آنكه
به
آنها
خو
بگیرد
این
ناسازگارى
درون
و
برون،
خود
را
در
قالب
نوعی
فراواقع
گراییِ
مالیخولیایی
در
هنر
من
صورت
بندی
میكند.
بالیدن
در
جامعهای
پدرسالار
مرا
وا
میدارد
به
خود
از
منظری
مردانه
نگاه
كنم،
اما
در
همان
حال،
چشمانداز
دیگری
هم
پیش
رویم
می
گشاید،
كه
مقابل
این
مردسالاری
قد
علم
كنم؛
برای
آنكه
آماده
ی
نبرد
شوم،
چهرهام
را
میآرایم.
دختركان
اینجا
آنچه
میخواهند
میپوشند،
مو
و
چهره
می
آرایند،
و
می
روند
تا
با
دوستان
شان
در
فضایی
بسته
شادخوارانه
مهمانی
كنند،
اما
پیوسته
اندیشناكِ
زمان
هستند،
تشویش
آنها
را
فرا
میگیرد
و
چه
اهمیتی
دارد
چه
زمانی
را
صرفِ
خود
كردهاند؛
اضطراب
هنوز
آنجا
در
انتظار
آنهاست.
شاید
به
همین
علت،
پیكره
های
من
چهره
هایی
بیحالت
و
عاری
از
بیان
و
بدون
چشم
دارند.
شخصیت
ها
سخت
می
كوشند
با
زرق
و
برق
خود
را
برای
جبران
آنچه
در
درون
فاقد
آن
هستند،
بیارایند
همچون
بسیاری
از
دختران
ایرانی
و
هم
هنرمندان
ایرانی،
من
هم
از
منابع
تصویریِ
معاصر
كه
از
اینترنت
و
رسانههای
دیگر
در
دسترسام
قرار
میگیرند،
استفاده
میبرم.
در
مجموعه
كارهای
جدیدم،
من
همان
دختری
هستم
كه
به
حافظه
ی
بصریام
رجوع
می
كنم؛
حافظهای
كه
انباشته
از
دادههای
برآمده
از
تصویرهای
رسانهای
است،
اما
با
مضمون
های
برگرفته
از
آنچه
خودم
در
خیابان
های
شهرم
–
تهران
-
تجربه
می
كنم،
در
هم
میآمیزد.
تهرانی
كه
جریان
و
سیلانی
مداوم
است،
و
پیوسته
پوسته
ی
آن
با
موقعیت
های
جدیدی
كه
هر
روز
پیش
میآیند
دستخوش
دگرگونی
میشود،
و
ما
را
بیآنكه
پذیرای
آنها
باشیم
یا
نه،
تحت
تأثیر
قرار
میدهند.
جغرافیایی
كه
با
سیاست
به
هر
شکلی
می
توان
دیدش
به
جز
آن
چیزی
که
در
نقشه
است.